اولین سفر گل پسر ووووووو جداییی... ):
سلام عزیز دل
روز چهارشنبه به قصد اصفهان زدیم به دل جاده ... بابایی و دایی ها و مامانی زودتر از ما حرکت کردن و شما با مامان جون با ما ... ساعت 2 حرکت کردیم و تو مسیر کاملا آروم بودی و گل پسر ... شب حدود ساعت 8 ، 8/5 رسیدیم و مستقیم به خونه عضو جدید خونواده ... این دو روز خیلی زیر و رو شدی ... بس خونواده صادقی عاشق نی نی بودن کلی از این دست به اون دست شدی //// شبها حسابی کوفته بودی ... و در کل نمره 20 گرفتی بعد 1 ماه نیم بابایی از تهران اومدن اونجا ،،، حسابی دلشون قنج رفته بود واست ... الهییییی که همیشه سایه مامان و بابا رو سرت باشه جیگر من
اما امروز صبح بعد صرف صبحونه شما راهی تهران و ما راهی طبس شدیم ... اینقدر دلمون شکست که داری میری ... کلی اشک ریختیم واست آخه حسابی دلمون واست تنگ شدههههههههه
دوستت دارم خاله جونم عزیزم
اینم امروز صبح زود .. با گوشی گرفتم کمی تار شد ... فدای اون خواب نازت
نفسمییییییییییی